ماکان اريا پارسا
ماکان اريا پارسا
اعلام
بيوگرافي افراد موفق پر از درس است. افرادي که زندگي نامه خود را مي نويسند معمولاً داستاني براي گفتن دارند که نشان دهنده سختي و رنجي است که در زندگي خود متحمل شده اند.
دانستن اينکه چگونه افراد موفق و کارآفرينان بزرگ با بحران هاي زندگي کنار مي آيند و چگونه در حرفه خود پيشرفت مي کنند مفيد خواهد بود.
اين افراد مي توانند بازرگان، نويسندگان، هنرمندان، شاعران، سياستمداران، نظاميان، بازيگران، وکلا، مخترعان، دانشمندان، مهندسان، پزشکان، پرستاران، معلمان يا هر حرفه ديگري باشند که ممکن است به آن فکر کنيد.
اکنون که تخصص خاصي را به عنوان حرفه خود داريد، مي توانيد رزومه متخصصان رشته خود را مطالعه کنيد، ببينيد چگونه پيشرفت مي کنند و از اين «الگو» درس بگيريد.
به ياد داشته باشيد که هر کسي در زندگي خود اهدافي دارد. اگر بتوانيد افرادي را پيدا کنيد که اهدافشان در زندگي با اهداف شما مطابقت دارد، مي توانيد ببينيد که آيا حرکت به سمت آن اهداف زندگي شما را بهبود مي بخشد يا خير.
سختي ديروز کارآفرين امروز است…!
دانستن اينکه چگونه افراد موفق و کارآفرينان بزرگ با بحران هاي زندگي کنار مي آيند و چگونه در حرفه خود پيشرفت مي کنند مفيد خواهد بود.آنها مي گويند هيچ ميانبري براي موفقيت وجود ندارد. اما راه رسيدن به خواسته ها، آرزوها و روياها را مي توان کوتاه و تسهيل کرد. چگونه
داشتن سبک و الهام از زندگينامه افراد بزرگ و موفق.
من ماکان آريا پارسا کارافرين ايراني هستم. در اين مقاله مي خواهم رازهاي کوتاهي از زندگي شخصي و حرفه اي خود را به شما بگويم. از آنجايي که ممکن است با دانستن اين نکات بتوانيد مثال بزنيد، مي بينيد که کارآفرينان هم مشکلي نداشته اند و اگر همين مسير را دنبال کنيد مي توانيد به موفقيت هاي بزرگي دست پيدا کنيد.
راز اول: روياها و آرزوهايي که از بچگي همراهم بودند…!
من در يک خانواده ثروتمند متولد نشدم. خانواده من خيلي معمولي بودند. پدرم در ارتش خدمت مي کرد و مادرم معلم بود. ما استاندارد زندگي متوسطي داشتيم. اما ميخواستم کارهاي بزرگتري انجام دهم و به فردي تأثيرگذار تبديل شوم.
از کار ساختماني گرفته تا فروش کتاب و از تدريس تا فروش در شرکت هاي مختلف، کارهاي مختلفي را تجربه کردم و کم کم به مرحله بلوغ نسبي رسيدم.
در دوران تحصيل، تدريس را که هميشه به آن علاقه داشتم، به صورت نيمه وقت دنبال مي کردم و علاوه بر شهريه دانشگاه، هزينه هاي روزانه ام را نيز تامين مي کردم.
اما ايده هاي بزرگ هميشه در ذهنم بود.. راضي به چنين زندگي اي نبودم. اگرچه درآمدم مناسب بود، اما چيزي که هميشه ذهنم را آزار مي داد اين بود:
“شما بايد کارهاي بزرگتر انجام دهيد…!” “شما ماموريت مهم تري در زندگي داريد!”
راز سوم: يک نقطه عطف بزرگ در زندگي دانشجويي…!
يک روز در محوطه دانشگاه، مردي را ديدم که به دنبال آدرس انجمن مهندسي صنايع بود. صحبت کرديم ديدم مي خواهد براي دانش آموزان کلاس بگذارد. او به دنبال کسي بود که بتواند کلاس هايش را پر کند. به او پيشنهاد دادم که اگر بتوانم برايش تبليغ کنم و دانشجو جذب کنم، درصدي از درآمدش را بگيرم. او قبول مي کند. با تبليغاتي که بين کلاس هايم مي گذاشتم ظرفيت کلاسش را در فواصل زماني کوتاه پر مي کردم.
اين اولين معضل زندگي من بود.
يک انسان معمولي بودن يا اينکه بتوانيد تاثير بيشتري در اين دنيا داشته باشيد.
در واقع، يکي از باورهايي که هميشه داشته ام اين بوده است:
“من يا عالي هستم، يا هيچ نيستم“!
اين شروع يک فلسفه وجودي براي من بود. سعي کردم ابتدا تجربه کسب کنم و چندين شغل مختلف را امتحان کنم.
مشاوره رايگان طراحي سايت
من از فرصتي که او در خانه داشت استفاده کردم و اتفاقاً در طول همکاري طولاني مدتم با اين شخص آنقدر پول خوبي به دست آوردم که در طول چند ماه به اندازه “بدون سوناتا” پول جمع کردم. رقمي نزديک به 36 ميليون تومان سال پيش…
انگيزه کارآفريني در من شکل گرفت و ديگر به کارمند بودن فکر نمي کردم!
راز چهارم: وقتي شکستگي ها جلوي چشمم سبز مي شوند…
اگر بخواهم يک راز بزرگ براي يک زندگي موفق را به شما بگويم، اين است:
“شکست نه تنها انسان هاي بزرگ را متوقف مي کند، بلکه به آنها انگيزه مي دهد و آنها را به موفقيت مي رساند. اگر و فقط اگر ياد بگيرند فرصت ها را در ميان بحران ها تشخيص دهند…!
راز دوم: مشاغل متفاوت و متفاوتي که زندگي کردم…
شما يک سازمان را پس از نقطه اوج قبلي اجاره کرده ايد. ده ها استاد و صدها دانشجو در مؤسسه من تحصيل مي کردند. اما ناگهان به دلايل مختلف موسسه ام تعطيل شد و اين اولين شکست بزرگ زندگي من بود. اگر در آن زمان نااميد شده بودم، به موقعيت فعلي خود نمي رسيدم. اما من بلافاصله به دنبال جايگزيني گشتم. من با يک موسسه آموزشي بزرگ مذاکره کردم و به آنها پيشنهاد دادم که دپارتمان آموزشي خودم را تشکيل دهند و او پذيرفته شد. خيلي زود با سيستمي که راه اندازي کردم، خوشبختانه سبک زندگي و کارم شکل گرفت و درآمد بالايي کسب کردم.
من از قدرت متقاعدسازي و فروش خود شگفت زده شدم!
من هم بعد از اين اتفاق اعتماد به نفس بالايي پيدا کردم و متوجه شدم که مهارت و استعداد خوبي در فروش، ترغيب ديگران و بازاريابي دارم!